ما را از کودکی به جدایی ها عادت داده اند....
همان جایی که روی تخته سیاهمان نوشتند:
خوبها...بدها....
ما را از کودکی به جدایی ها عادت داده اند....
همان جایی که روی تخته سیاهمان نوشتند:
خوبها...بدها....
بعضی زخمهاهست...
بایدروشونو باز کنی ونمک بپاشی...
تایادت نره که سراغ بعضی آدمها نباید رفت...
نباید....
دلم آرامش میخواهد. . .
به اندازه ی خوردن یک فنجان چای کوتاه باشد. . . .
یا به اندازه ی قدم زدن روی سنگ فرش خیس پیاده رو طولانی . . .
فرقی نمیکند!
فقط آن لحظه را میخواهم. . .آن لحظه که تمام سلولهای بدنم. . .
آرامش میگیرند . . .